زن بودنم را دوست دارم

ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ
لینک دوستان

      تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

     ミ★ミبـــازی روزگـــارミ★ミ 

و آدرس rozemeshki.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...


ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻢ ….


ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳـــﺖﺩﺍﺭﻡ …


ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﺭﻧﮕ  ﺭﻧﮕﯽ ﺳﺮﺧﻮﺵ


ﻣﯿﺸﻮﻡ ...


ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ


ﺑﻠﻨﺪ …. ﮐﻭﺗــﺂﻩ ﮐـــﻮﺗــﺂﻩ ﮐﻨﻢ


ﻭ ﭼﯿﺰ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻥﻫﺎ ….


همین که با یک موزیک شاد برقصم


با یک ترانه ملایم در اوج احساس روم


وهمنوایی کنم با دلنواز ترین سرود زندگی


ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺁﺑـﯽﺯﺭﺩ


ﺻﻮﺭﺗﯽﻗﺮﻣﺰ ﺑﭙﻮﺷﻢ ….


ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻤﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻥ …  


ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﭘﺪﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ… 


ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻨﻢ… 


ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺷــﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ … 


ﺁﺳﺎﻥ ﺑﺨﻨــــﺪﻡ … 


ﻫﻤﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ….


ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﺯﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ


ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...


واگر تو هم مانند من یک زنی...


خودت را به صرف قهوه ای در یک خلوت دنج میهمان کن !


بـرای خودت گاهی هدیه ای بخر !


وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری ..


احساس سربلندی می کند


آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمی بری

 

و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی


یادت باشد ....


برای یک زن عزت نفس غوغا میکند!

 

ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..

 



نظرات شما عزیزان:

B. M
ساعت23:18---27 آبان 1395

ما شبيه جنسِ خاك خورده ى داخلِ ويترينيم، كه يك نفر انتخابمان كرد
اما حاضر نشد بهايمان را پرداخت كند!
فقط آمد، دلخوشمان كرد و رفت ...
رفت يك دورى بزند و برگردد .



مهرزاد
ساعت15:04---14 آبان 1395
همه اخطار ها “زنگ” ندارند

گاهی “سکوت ”

آخرین “اخطار” است .



مهرزاد
ساعت16:37---6 آبان 1395
تمام دنیامحله کوچکی است که تو در آن متولد میشوی و من میان بازی بچه های محله ..به عشق تو پیر میشوم

مهرزاد
ساعت17:34---25 مهر 1395
آنهایی که ما را ترک می کنند ،
از خودشان جنازه‌ای باقی‌ می گذارند
به نامِ خاطره !
جنازه‌ای که نه می‌‌شود دفنش کرد
نه فراموش ..
=====================
سلام .حالتون خوبه ؟
پاسخ:سلام ممنون از لطفتون


غریبه
ساعت22:15---21 مهر 1395
سلام دوست مهربونم. چرا دیگه نمینویسی؟
پاسخ:سلام گلم


^__یاقوت__^
ساعت12:18---16 مهر 1395
تو اینجایی

درست نزدیک شونه ام

بریدم بس ک با غیر تو بستم

ی عمر عاشق لیلی نمیشم

پاسخ:ممنون از حضورتون


مهرزاد
ساعت10:25---16 مهر 1395
گرگ روزگار بوديم...
شغال ها هم جرات رويا رويى با ما را نداشتند...
حال كه توبه كرده ايم...
آهو ها هم برايمان خط و نشان می كشند...
درست است كه ما رفته ايم اما به آهوها بگوييد در قلمروي ما با احترام عبور كنند!!!
كه توبه گرگ مرگ است !!!
==================
سلام


دل سوختگان
ساعت21:15---15 مهر 1395
قوی کسی است که ,
نه منتظر می ماند کسی خوشبختش کند ،
و نه اجازه می دهد کسی بدبختش کند !!
هرگاه زندگی را جهنم دیدی ,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی ...
سوختن را همه بلدند !!
زندگی هیچ نمی گوید , نشانت می دهد !!
با زندگی قهر نکن ... دنیا منت هیچکس را نمی کشد ...
یکی رفت و ،
یکی موند و ،
یکی از غصه هاش خوند و
یکی برد و ،
یکی باخت و ،
یکی با قسمتش ساختو
یکی رنجید ،
""یکی بخشید""
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد ،
یکی رد شد ،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش ،
"""خدا اینجاست"""...!!
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم ،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد ،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد ،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد ،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد ،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم " ،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید .....

پاسخ:عالی


مهرزاد
ساعت8:52---8 مهر 1395


در قُطب شمال گُرگ ها را اینگونه شکار میکنند، روی تیغه ای بُرَنده مقداری خون میریزند و آن را در قالب یخی قرار داده و در طبیعت رها میکنند. گرگ آن را می بیند و به طمع خون لیس میزند. یخ روی تیغه کم کم آب می شود و تیغه ی تیز، زبان سرد و بی حس شده ی گُرگ را می بُرد. گٌرگ خون بیشتری را می بیند. و به تَصّور و خیال اینکه شکار و طعمه خوبی پیدا کرده. بیشتر و بیشتر لیس میزند. اما نمیداند یا نمیخواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر ،دارد خون خودش را می خورد، آنقدر ازآن گُرگ زبان بسته خون میرود تا بدست خودش کشته می شود، نه گلوله ای شلیک میشود و نه حتی نیزه ای پرتاب،!! امّا گُرگ با آن همه #غرورش# سرنگون میشَود.

شکست ها و نِگرانی هایت را رَها کن ،
خاطراتت را نمی گویَم دور بریز امّا قٰاب نکن بر دیوارِ دلت... در جاده ی زندگی ، نگاهَت به عقب باشد" زَمینْ میخوری/زَخْمْ بر میداری/ و دَرد میکشی، نه از بی مهری کسی دلگیر شو، و نه به مُحَبَتِ بیش از حَدِ کسی دلگَرم... بخاطر آنچه که از تو گرفته شده دلسرد مباش" تو چه می دانی؟؟ شاید..... روزی....ساعتی......آرزوی نداشتنش را میکردی! تَنْهٰا اعتماد کن و خود را به او بسپار...... هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعت ها برعکس نفس بکشد. در آینده لبخند بزن....
این همان جاییست که باید باشی! هیچکس تو نخواهد شد
پاسخ:عالی


دل سوختگان
ساعت21:43---7 مهر 1395
باور کنید تک تک آدمها زخمی اند .
هرکس‌ درد خودش را دارد ، دغدغه‌ و مشغله‌ خودش را دارد .
باور کنید ذهنها خسته اند ، قلبها زخمی اند ، زبانها بسته اند .
برای دیگران آرزو کنیم بهترینها را ، راحتی را .
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود .
آدمها آرام آرام پیر نمی شوند .
آدمها در یک لحظه با یک تلفن ، با یک جمله ، یک نگاه ، یک اتفاق ، یک نیامدن ، یک دیر رسیدن ، یک باید برویم و با یک تمام کنیم پیر می شوند .
آدمها را لحظه ها پیر نمی کنند .
آدم را آدم ها پیر می کنند .
سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم .
همدیگر را پیر نکنیم .....



متین
ساعت0:30---7 مهر 1395
كسی باور نـمی كند

لبخندش می توانست

پلی باشد

كه جمعه را

به همه ی روزهای هفته

پیوند بزند . . .



احمدرضا_احمدی




پاسخ:ممنون از حضورتون


متین
ساعت0:29---7 مهر 1395
ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ

ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺮﮐﺠﺎ

ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼِ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺧﺮﺩﻩ

ﺍﺯ ﺳﯿﻞِ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﺶ

ﮐﻪ ﺑﯽ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻭ ﺁﻏﻮﺵِ ﻫﯿﭻ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺭﺍ

ﻣﺤﺮﻡِ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ

ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ

ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻣﯿﺎﻥِ ﺑﺎﺯﻭﺍﻧﺖ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ

ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥِ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﺵ

ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥِ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻫﺎﯼِ ﻫﺮﺭﻭﺯﻩ

ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ

ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ

ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻮﺩﻧﺖ

ﺑﺮﺍﯼِ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﻨﯽ...



رها
ساعت19:49---3 مهر 1395
سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم …
**************************
سلام دوست عزیز حتما پست آخرمو بخون
پاسخ:سلام عزیزم چشم سرمیزنم


دل سوختگان
ساعت22:32---2 مهر 1395
بدترین اتفاق در پاییز آن است ، که کسی برود ؛
رفتن های پاییز با رفتن های دیگر فرق می کند ،
رفتن های پاییز در سکوت انجام می شوند ،
رفتن های پاییز شوخی سرشان نمی شود ،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود .
آدم هایی که در پاییز می روند ، هرگز بر نمی گردند ، حتی اگر برگردند ، دیگر آن آدم سابق نیستند ،
و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر می دهد ؛
خیابان ها را ، کوچه ها را ، پنجره ها را ، خاطره ها را ، درخت ها را
و بیشتر از همه ، آدم ها را ...

" بابک زمانی | بعد از ابر "
پاسخ:عالی،ممنون از حضورتون


مهرزاد
ساعت13:42---2 مهر 1395
آدمهایی که شما را بارها و بارها می آزارند مانند کاغذ سمباده هستند.آنها شما را می خراشند و آزار می دهند اما در نهایت شما صیقلی و براق خواهید شد و آنها مستهلک و فرسوده.
======================
سلام .
پاسخ:ممنون از کامنتای زیباتون


^__یاقوت__^
ساعت14:11---1 مهر 1395
غصه ی تو برای من شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو

روزای خوب برای تو شبای بد برای من

بیستای قرمز مال تو نمره ی رد برای من

نتای رنگی مال تو شعر غم انگیز مال من

بهارو عطرش مال تو برگای پاییز مال من

گلای قرمز مال تو گلای پرپر مال من

قصه ی اول مال تو حرفای آخر مال من

وق سفر برای تو درد سفر برای من

رسیدناش برای تو فکر خطر برای من

لذت خنده مال تو بارون ریه مال من

صد آفرینا مال تو حرف گلایه مال من

آتیش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من

عمر زیاد تو فال تو رنج زیاد تو فال من

قصه طلایی مال تو موندن و ساختن مال من

همیشه بردن مال تو همیشه باختن مال من

تموم دنیا رو میدم صورت ماهت مال من

سوار دور قصه هام من مال تو , تو مال من

غصه ی تو برا من شادی من برای تو
پاسخ:زیباس ممنون از حضورتون


♥miss.tiffany♥
ساعت20:54---31 شهريور 1395
آپــــــم
پاسخ:چشم گلم سرمیزنم


مهرزاد
ساعت21:40---23 شهريور 1395
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﺎﺷﻴﺪ
ﻳﺪﻓﻌﻪ ﭼﺸﻤﺘﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﻳﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﻛﻪ ﺧﻮﺷﺘﻮﻥ ﺑﻴﺎﺩ؟
ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺟﺎﻱ ﭘﺎﺭﻙ ﭘﻴﺪﺍﻣﻴﻜﻨﻲ ﻣﻴﺮﻱ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ
ﺍﻣﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﺍﺯﺩﻭﺭ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻴﺮﺳﻴﺪﻩ
ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻱ ﺳﻤﺖ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺟﺮﻳﻤﻪ ﻫﻢ ﺷﺪﻱ....
ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻣﻴﻤﻮﻧﻦ!
==========================
سلام و عرض ادب


مهرزاد
ساعت21:21---20 شهريور 1395
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف می زدم و برای طرفم شاخ و شونه می کشیدم که نابودت می کنم !

به زمین و زمان می کوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا می کشی و... خلاصه فریاد می زدم

یک دختر بچه یک دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و می گفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....

منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد می زدم و هی هیچی نمی گفتم به این بچه ی مزاحم!

اما دخترک سمج اینقدر بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرم را آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم:
بچه برو پی کارت ! من گـــل نمی خـــرم !
چرا اینقدر پر رویی!
شماها کی می خواهید یاد بگیرید مزاحم دیگران نشوید و....

دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود !
وقتی چشمهایش را دیدم ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند آمد!
البته جواب این سوال را چند ثانیه بعد فهمیدم!

وقتی ساکت شدم و دست از قدرت نمایی برداشتم، جلو آمد و با ترس گفت :
آقا! من گل نمی فروشم! آدامس می فروشم!
دوستم که آن طرف خیابون است گل می فروشد!

این گل را برای شما از او گرفتم که اینقدر ناراحت نباشید!

اگر عصبانی بشوید قلبتان درد می گیرد و مثل بابای من بیمارستان می روید، دخترتان گناه دارد.....

دیگر نمی شنیدم! این فرشته چه می گوید؟!

حالا علت سکوت ناگهانیم را فهمیده بودم!
کشیده ای که دخترک با نگاه مهربانش به من زده بود، توان بیان را از من گرفته بود!
و حالا با حرفهایش داشت خورده های غرور بی ارزشم را زیر پاهایش له می کرد!

یک صدایی در درونم ملتمسانه می گفت: رحم کن کوچولو!

آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمی کند
اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا آمدم چیزی بگویم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال دور شد!
حتی به من آدامس هم نفروخت!
هنوز رد سیلی پر قدرتی که زد روی قلبم است !
چه قدرتمند بود!!
مواظب باشید با کی درگیر می شوید!
ممکن است خیلی قوی باشد و کتک بخورید!



♥miss.tiffany♥
ساعت17:29---16 شهريور 1395
آپـــــــــم عزیزم

متین
ساعت2:23---16 شهريور 1395
شب چشم هایت




بهترین بهانه برای گم شدن است.




اصلا" لازم نیست چیزی بگویی




تو همین که پلک می زنی




یعنی همه چیز !









من در تاریکی محض هم




با صدای نفس هایت عاشقی می کنم !




نگران هیچ چیز نباش




همچون نسیم به گیسوی تو پیچیدن




عادت دست های من است،




این خانه در و پنجره می خواهد چکار ؟









تو فقط آرام بگیر




به خدا هیچ اتفاق ناگواری




تلخ تر از یک شب، بی تو




سحر کردن نیست









ناز بانو




دوستم داشته باش




همه ی عمر بیداری می کشم




جای تو در آغوش این مرد هزار سال دیگر هم




هنوز جای توست




نگاه کن من زیباترین لباسهایم را فقط به خاطر تو نپوشیده ام ...


متین
ساعت2:22---16 شهريور 1395
شب چشم هایت



بهترین بهانه برای گم شدن است.



اصلا" لازم نیست چیزی بگویی



تو همین که پلک می زنی



یعنی همه چیز !







من در تاریکی محض هم



با صدای نفس هایت عاشقی می کنم !



نگران هیچ چیز نباش



همچون نسیم به گیسوی تو پیچیدن



عادت دست های من است،



این خانه در و پنجره می خواهد چکار ؟







تو فقط آرام بگیر



به خدا هیچ اتفاق ناگواری



تلخ تر از یک شب، بی تو



سحر کردن نیست







ناز بانو



دوستم داشته باش



همه ی عمر بیداری می کشم



جای تو در آغوش این مرد هزار سال دیگر هم



هنوز جای توست



نگاه کن من زیباترین لباسهایم را فقط به خاطر تو نپوشیده ام ...


متین
ساعت2:22---16 شهريور 1395
شب چشم هایت


بهترین بهانه برای گم شدن است.


اصلا" لازم نیست چیزی بگویی


تو همین که پلک می زنی


یعنی همه چیز !





من در تاریکی محض هم


با صدای نفس هایت عاشقی می کنم !


نگران هیچ چیز نباش


همچون نسیم به گیسوی تو پیچیدن


عادت دست های من است،


این خانه در و پنجره می خواهد چکار ؟





تو فقط آرام بگیر


به خدا هیچ اتفاق ناگواری


تلخ تر از یک شب، بی تو


سحر کردن نیست





ناز بانو


دوستم داشته باش


همه ی عمر بیداری می کشم


جای تو در آغوش این مرد هزار سال دیگر هم


هنوز جای توست


نگاه کن من زیباترین لباسهایم را فقط به خاطر تو نپوشیده ام ...


متین
ساعت2:22---16 شهريور 1395
شب چشم هایت

بهترین بهانه برای گم شدن است.

اصلا" لازم نیست چیزی بگویی

تو همین که پلک می زنی

یعنی همه چیز !



من در تاریکی محض هم

با صدای نفس هایت عاشقی می کنم !

نگران هیچ چیز نباش

همچون نسیم به گیسوی تو پیچیدن

عادت دست های من است،

این خانه در و پنجره می خواهد چکار ؟



تو فقط آرام بگیر

به خدا هیچ اتفاق ناگواری

تلخ تر از یک شب، بی تو

سحر کردن نیست



ناز بانو

دوستم داشته باش

همه ی عمر بیداری می کشم

جای تو در آغوش این مرد هزار سال دیگر هم

هنوز جای توست

نگاه کن من زیباترین لباسهایم را فقط به خاطر تو نپوشیده ام ...


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:39---13 شهريور 1395

پاسخ:ممنون از حضورتون


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:39---13 شهريور 1395
سر جایش دراز کشید ، کنار پنجره ، پاهایش را بغل کرد
و به او اندیشید، کاری که خیلی ها
قبل از خواب انجام می دهند
بی آنکه شخص دیگری متوجه شود


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:38---13 شهريور 1395
یِـکـے اِنْــفِـرآدــ‌ے شُــ‌ده زِنْـدِگْـیْـشْ

یِـکْـےْ بـآخْـت دآده پـآــــےْ سـآدِگْـیْـشْ

یِـکْـےْ هـَـرچــےْ هَـســتْ بآدلــشْ صـآدقِــہْ

یِـکـےْ عـآشـقہْ عِـشْقــِشـ‌ـم عــآشقہْ


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:38---13 شهريور 1395
بذار ببینم من ازش خبر نگیرم ازم خبر میگیره

شروع تموم کات کردناس


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:37---13 شهريور 1395
از من خوشت نمیاد؟

~یه نقشه بگیر


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:37---13 شهريور 1395


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:32---13 شهريور 1395
❤ خۅشبـــــختۍ ❤

↯ اینہ_ڪہ ↯

❤ با ٰتـــــۅ زندڴۍ ڪنم ❤

❤ هـــــر چی برڴــــردم عقب ❤

❤ باز انتخابـــــــٺ میکنـم ❤


[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:31---13 شهريور 1395
بی تو دنیا به درک

بی تو

جهنم به درک

کفر مطلق شده ام

دایره ای بی وترم



[̲̅a̲̅][̲̅t̲̅][̲̅e̲̅][̲̅f̲̅][̲̅e̲̅][̲̅h̲̅]
ساعت16:30---13 شهريور 1395
ماهی به آب گفت

"بدون تو میمیرم تنهام نذار "

آب حرفی نزد و رفت

بعد از کمی فکر با عجله برگشت که بگه

" دوست دارم "

اما ماهی مرده بود

خيلي شبيه اتفاقاييِ كه الانا داره ميوفته

يه سري وقتا نبايد بزاريد بريد


بهنام
ساعت14:44---13 شهريور 1395

کاش می شد ...


تمام داستان های دنیا را


از دهان تو بشنوم !


تمام عاشقانه های دنیا را


تو برایم تکرار کنی !


اصلا هر چه تو بگویی زیباست !


می دانی


کاش می توانستم


با تمام وجود


صدایت را در آغوش بگیرم !


متین
ساعت23:59---12 شهريور 1395
سلام.مرسی .
پاسخ:سلام،ممنون از حضورتون


متین
ساعت23:57---12 شهريور 1395
نگو رفتنم ، قسمت بود
در حالی که خوب می دانستی
همه چی دست تو بود

متین


مهرزاد
ساعت12:37---12 شهريور 1395
وقتی دنبال آرزوهایت میروی
مدام به کوله پپشتی ات
نگاه کن که مبادا
سوراخ داشته باشد!
و چیزهایی که امروز داری
دوباره بشود آرزوی فردایت!
==================
سلام

پاسخ:سلام،ممنون


♥miss.tiffany♥
ساعت19:14---11 شهريور 1395
آخرین فردی که درست
قبل ازخواب
درموردش فکر می کنید
کسی است که قلب شما به او تعلق دارد !!!


Milad
ساعت14:43---7 شهريور 1395
چه بسا خداوند
هر گره ای که در کار ما
می اندازد
همچون گره های قالی باشد
که نهایتا ↘
قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند …
پاسخ:ممنون از حضورتون


مهرزاد
ساعت21:18---6 شهريور 1395
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪﭼﻮﺏﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎﯼ
ﺳﻮﺧﺘﻪﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ!!!
ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼﺷﺪﻩﺩﺭﻗﻮﻃﯽﺧﻮﯾﺶ
ﺁﻧﻬﺎﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ..
ﻓﻘﻂﺳﯿﺎﻫﯽﺁﻧﻬﺎ
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍﺁﻟﻮﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ!!
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍﺑﺎﻋﺸﻖ زندگی کن
پاسخ:ممنون از حضورتون


دل سوختگان
ساعت22:59---5 شهريور 1395
ترس . . .
هجوی است از یک واقعیت . . .
بی شکل و بی حجم . . .
ضرب و صدایش را خودمان می سازیم . . .
شکلش را ناشیانه ترسیم می کنیم که ترسناک تر شود . . .
نمی دانیم . . .
در وجودمان می آید یا در چشم های بسته ی پر از نگاهمان . . !؟

پاسخ:سپاس


غریبه
ساعت17:51---5 شهريور 1395
زن بودن
بزرگی روح می خواهد!
زنانگی یعنی دوست داشتن همه ی تو
از دور ... دور دور ... خیلی دور ...
پاسخ:ممنون از حضورت دوست عزیز


مهرزاد
ساعت21:47---3 شهريور 1395
آدمی که برای نگاه پُر مِهر و ابراز احساسات متوالی، لگد پرانی میکند، هار نیست...
ترس های عمیقی دارد از دل زدن به دریا...


دل سوختگان
ساعت9:49---2 شهريور 1395
لبخند بزن به زندگی...!
لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند .
و به بلبلانی که با حس وشوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند.
لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود.
لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.
لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها…..
لبخند بزن به تمام گلهای عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا میسازند.
لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهایت می کند.

پاسخ:زیباست


♥miss.tiffany♥
ساعت8:10---1 شهريور 1395
سخت است تحمل ثانیه هایی که نمیگذرند

سخت است تحمل شب هایی که صبح نمیشوند

سخت است تحمل زخم زبان هایی که هر روز تلخ تر میشوند

سخت است تحمل آدم هایی که هر روز از خدا دور تر میشوند !
پاسخ:ممنون از کامنتای زیباتون


♥miss.tiffany♥
ساعت8:10---1 شهريور 1395
سلامتیــــه اونــــی کـــه فکــــر میـکنیــــم

تـــونــستیـــم فـــرامـــوششـــ کنیـــــم

امــــا وقتــــی تنهــــاییـــم تـــو سکوتــــ شبـــ میبینیـــم کــــه

چـقـــــدر دلمــــون هــــواشـــــو کــــــرده !!!


♥miss.tiffany♥
ساعت8:09---1 شهريور 1395
گاهی هم ..
وقتی انتخاب بعدشو میبینی ... .
یا با اونایی که باهاشون تیک میزنه ..
خیلی آروم میشی ... . !!
چون میفهمی..
از همون اول هم از ســـــرش خیلی زیاد بودی ... !!


♥miss.tiffany♥
ساعت8:08---1 شهريور 1395
دﻟـﻢ ﺑـــﻪ درد ﻣـﯽ آﯾـﺪ وﻗـﺘـﯽ ﻣـﯿـ ﺒـﯿـﻨـﻢ ﻋـﺎﺷـﻘــﺎﻧـﻪ ھـــﺎﯾـﯽ


ﮐـﻪ ﻣـﻦ ﺑـــﻪ ﺗـﻮ ﻣـﯿـﮕـﻔـﺘـﻢ را ﺑــﻪ اوﻣـﯿـﮕـفتی...


ﺻـﺒــﺮ ﮐـﻦ...!


دردم تنها اﯾـﻦ ﻧـﯿـﺴﺘـــــــ


ﻏـﺮورم ﻣـﯿـﺸـﮑـﻨـﺪ وﻗـﺘـﯽ


ﻣـﯿـدیدم ھـﻤـﯿـﻦ ﻋـﺎﺷـﻘـﺎﻧـﻪ ھــارا او ﺑـــﻪ دﯾـﮕـﺮی ﻣـﯿـﮕـفت


ﺣـﺎﻻ دﯾـﺪی ﮐـﻪ ﺑـﺎ خیانتت


ھـﺮ دو تنهــا ﺷـﺪه اﯾــــــﻢ؟؟؟


♥miss.tiffany♥
ساعت8:08---1 شهريور 1395
شمــردن بلــد نیستــم ،

امــا تا دلت بخــواهد دوست داشتــن بلــدم ،

یک وقتهــایی هــم می شــود که

یکــی را ، دو بــار دوست داشتــه باشــم …


♥miss.tiffany♥
ساعت8:07---1 شهريور 1395
مادرم آرام بود بي پروا از سكوت آب ها شوقش از برگ درختان افزون نگاهش لطيف تر از انوار بهار كلامش آفتاب ،صدايش باران مادرم معلم نبودولی به من درس زندگي آموخت آموخت كه چگونه گل را شاد كنم عشق را بفهمم دشت دل را خوشه خوشه پر كنم از گل شقايق آموخت كه چگونه دوست بدارم زندگي را اما نیاموخت چگونه تحمل کنم غم نبودنش را چگونه با دلتنگیام وقتی نیست سر کنم چگونه بغض تنهاییم را پنهان سازم من موندم وغمی بی پایان ودلتنگی تمام نشدنی
پاسخ:عالی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 17 مرداد 1395برچسب:, ] [ 23:47 ] [ DUYĞU ]

درباره وبلاگ

افسوس که زنـدگی رویـایی بیش نـبـود .